داستان هایی از زندگی امام کاظم اثر نجف علی حسن زاده انتشارات حکمت گستر

تومان 200,000

 

6 در انبار

دسته:

فهرست مطالب

 

مقدمه ۱۳

امام کاظم علیه السلام در یک نگاه ۱۹

تولد در ابواء ۲۱

تغییر نام ۲۳

فعل خدا یا انسان. ۲۵

صاحب امر. ۲۹

ایمان عاریه ای. ۳۱

نزدیک تر از رگ گردن. ۳۳

پاداش نیکی. ۳۵

به سوی ما بیایید ۳۷

فرزند اصلح. ۴۱

بریه مسیحی. ۴۳

نشانه های امامت. ۴۷

شقیق بلخی. ۴۹

از شیعیان ما هستی. ۵۱

امام بر حق. ۵۳

شیعه کیست ؟ ۵۷

پیرمرد ۵۹

روستای نقمی. ۶۱

هم نشینی. ۶۳

قحطی هیزم ۶۵

طوفان سهمگین. ۶۹

محمد بن حکیم ۷۳

نان را گرامی بدارید! ۷۵

گناه را کوچک نشمارید! ۷۹

عظمت مؤمن. ۸۳

مردی از اهالی ری. ۸۵

بهترین هدیه ۸۷

کنیزی استثنایی. ۸۹

بانو شطیطه ۹۱

راه بهتر. ۹۵

علامه ۹۷

توطئه خطرناک.. ۹۹

روستای عریض… ۱۰۱

به کعبه نخواهد رسید ۱۰۵

او نیازمندتر است. ۱۰۹

مهدی عباسی. ۱۱۱

جود و سخاوت. ۱۱۳

آیا شما را شاد کرد؟ ۱۱۵

قوم عاد ۱۱۹

حرمت شراب. ۱۲۱

خواب نیمه شب. ۱۲۵

ابوخالد زبالی. ۱۲۷

بشر حافی. ۱۲۹

خیس عرق. ۱۳۱

کتاب و سنت. ۱۳۳

توسعه مسجدالحرام ۱۳۵

عاقبت بدگویی. ۱۳۷

اراده خدا و خلق. ۱۳۹

اتفاق ناگوار. ۱۴۱

پیش گیری. ۱۴۳

مردی از مغرب. ۱۴۵

حضرت عیسی مسیح. ۱۴۹

عمر کوتاه ۱۵۱

دعای تضمین شده ۱۵۳

آرزوی مرگ.. ۱۵۵

چهل سفر حج. ۱۵۷

حجت درونی خدا ۱۶۱

شهید فخ (۱) ۱۶۵

شهید فخ (۲) ۱۶۹

اسحاق بن عمار. ۱۷۳

تهدید به قتل. ۱۷۵

علی بن جعفر. ۱۷۷

لباس نو ۱۸۱

همنشینی با ضعیفان. ۱۸۳

کدام روش بهتر است ؟ ۱۸۵

یحیی بن عبدالله.. ۱۸۹

فروش خانه ۱۹۱

از امت مرحومه ۱۹۳

دانه های بلوط. ۱۹۵

جلوتر از خلیفه ۱۹۷

ازدواج نور با نور. ۲۰۱

سنت رسول الله (ص) ۲۰۳

امام قلوب. ۲۰۵

دین شناس شو! ۲۰۹

شکرانه بازوی توانا ۲۱۳

خانه دوست داشتنی. ۲۱۵

درد شکم ۲۱۹

سقوط از قله کوه ۲۲۱

عفو و گذشت. ۲۲۳

دو خلیفه ۲۲۵

هجوم ملخ ها ۲۲۷

حکومت پدر مادر نمی‌شناسد! ۲۲۹

مرد مغربی. ۲۳۳

توجه به زیر دست. ۲۳۵

مومن چگونه است؟ ۲۳۷

مسئولیت پذیری. ۲۳۹

سپاس نعمت. ۲۴۱

لباس زربفت. ۲۴۳

نهایت برادری و مواسات. ۲۴۵

حفظ آبروی مومن. ۲۴۷

نزدیک شدن به خدا ۲۴۹

محمد بن ابی عمیر. ۲۵۱

نجات از زندان. ۲۵۵

احقاق حق. ۲۵۷

تصمیم درست. ۲۵۹

حدود فدک.. ۲۶۱

آراستگی مردان. ۲۶۳

حسب و نسب. ۲۶۵

رسوایی سعایت کننده ۲۶۷

ملاقات بین راه مکه ۲۶۹

توطئه شوم ۲۷۱

فرزند رسول خدا (ص) ۲۷۵

برادر مؤمن. ۲۷۷

دستگیری امام (ع) ۲۷۹

رسیدگی به نیازمندان. ۲۸۱

آخرین سفر حج. ۲۸۵

در زندان بصره ۲۸۷

دستبند طلا. ۲۸۹

چه عذری داری؟ ۲۹۱

طریقه مسح پا ۲۹۵

زندانبان. ۲۹۹

زن زیبا روی. ۳۰۱

روز سخت. ۳۰۳

بلند نظری. ۳۰۵

محاسبه اعمال. ۳۰۷

وارثان رسول خدا (ص) ۳۱۱

سگ بیچاره ۳۱۵

عبادت امام کاظم (ع) ۳۱۷

توطئه نافرجام ۳۱۹

مریضی لاعلاج. ۳۲۱

این قصر از کیست؟ ۳۲۳

امامت مانند نبوت. ۳۲۵

من هم خدایی دارم ۳۲۹

شیر و مرد افسونگر. ۳۳۱

علی بن سوید ۳۳۳

طلب عفو و بخشش.. ۳۳۷

زندان آخر. ۳۳۹

آخرین روزها ۳۴۱

خرمای سمّی. ۳۴۵

هنگامه شهادت. ۳۴۹

پل بغداد ۳۵۳

دهلیز خانه ۳۵۵

جانشین امام (ع) ۳۵۷

کتاب شناسی. ۳۶۱

مقدمه

پروردگار مهربان را شاکر و سپاس گزارم، که توفیق داد، داستان هایی از زندگی امام موسی کاظم؛ هفتمین ستاره درخشان آسمان امامت معصوم (علیهم السلام) را به رشته تحریر در آورم.

وقتی تاریخچه زندگی امام هفتم علیه السلام را مورد بررسی و تحلیل قرار می‌دهیم، می‌بینیم که زندگی حضرت، با فراز و نشیب های زیادی مواجه بوده است، چرا که ایشان با چهار خلیفه عباسی به نام های منصور دوانیقی، مهدی، هادی و هارون الرشید، همزمان بوده اند.

خلفای عباسی که به عنوان وابستگان خاندان رسالت و با شعار طرفداری اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وآله، به حکومت رسیده بودند، در اوایل کار نسبت به علویین و امام صادق علیه السلام با احترام برخورد کرده و هیچ گونه سخت گیری نسبت به آن ها روا نمی‌داشتند. منصور دوانیقی نیز از همین شیوه پیروی کرد، در سال های ابتدای حکومتش رفتاری مهربانانه نسبت به امام صادق علیه السلام واهل بیت عصمت و شیعیان داشته، و گاهی سعی می‌کرد، خود را طرفدار آن ها نشان دهد. امام جعفر صادق علیه السلام نیز از همین فرصت استفاده کرده و محافل و مجالس درس و بحث خود را توسعه داده و توانستند عالمان و دانشمندان و شاگردان زیادی را تربیت نموده و بدین وسیله فرهنگ اسلام و معارف تشیع را در سطح جهان اسلام، ترویج و منتشر نمایند.

کم کم که پایه های قدرت منصور دوانیقی محکم شد و خود را حاکم مطلق جهان اسلام دید، سرکوب و قلع و قمع مخالفین حکومتش را آغاز، و بیش از همه، به شیعیان و علویین سخت گرفت. منصور پس از یک دوره سخت گیری ها و قلع و قمع مخالفان و دشمنانش، به این نتیجه رسید که؛ مردمی ترین و محبوب ترین فرد در بین مخالفین حکومتش، امام صادق علیه السلام است و لذا بیشترین خطر را از جانب ایشان احساس می‌کرد، زیرا می‌دید که حضرت، بیش از همه مورد توجه مسلمانان قرار دارند، لذا تضییقات فراوانی برای ایشان فراهم کرده و عملا ایشان را در حصر خانگی قرار داد، و هر کس با حضرت ملاقات و مراوده داشت، دستگیر و به زندان می‌انداختند، تا این که به دستور او امام  را مسموم و به شهادت رساندند.

وقتی خبر رحلت امام صادق علیه السلام به منصور رسید، به فرماندار مدینه دستور داد؛ هر کسی را که حضرت به عنوان جانشین تعیین کرده اند، فورا به قتل رسانده و سرش را برای او بفرستد.

فرماندار مدینه پس از تحقیق، در نامه ای به منصور نوشت: امام صادق (علیه السلام) پنج نفر را به عنوان جانشین معرفی کرده اند: منصور دوانیقی، محمد بن سلیمان فرماندار مدینه، عبد الله پسر بزرگشان، ام حمیده همسرشان و موسی فرزندشان! چنین شد که کشتن جانشین امام صادق علیه السلام منتفی شد و حضرت توانستند با این شیوه جان امام موسی کاظم علیه السلام را حفظ کنند.

پس از شهادت امام صادق علیه السلام، گروهی از شیعیان، اسماعیل پسر بزرگ ایشان را، که در زمان حیات امام علیه السلام از دنیا رفته بود و حضرت، بزرگان شیعه را بر فوت او گواه گرفته بودند، به عنوان امام انتخاب کردند و گرد فرزند اسماعیل جمع شدند.

عبدالله فرزند دیگر امام صادق علیه السلام که از حضرت موسی علیه السلام بزرگتر بود، پس از شهادت پدر ادعای امامت کرده و عده ای نیز اطراف او جمع شده و از او طرفداری می‌کردند. این امر بر عده ای از شیعیان نیز مشتبه شده و متحیر بودند که چه باید کرد، اما با سؤالات علمی و دینی که از عبدالله کردند و او را در پاسخ گویی ناتوان دیدند، از اطرافش پراکنده شدند.

از آنجا که امام صادق علیه السلام به صورت پنهانی فرزندشان موسی علیه السلام را به عنوان امام و جانشین، به شیعیان و یاران و اصحاب خاصشان معرفی کرده بودند، کم کم آن ها توانستند؛ امامت حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام را در میان مردم تثبیت و به همگان معرفی نمایند.

علاوه بر این؛ با سؤالات علمی و دینی که علما و دانشمندان فرقه های مختلف در محضر امام کاظم علیه السلام مطرح کرده و پاسخ های علمی و دقیق حضرت را مشاهده می‌کردند، برای کسی شکی باقی نماند که ایشان جانشین به حق امام صادق علیه السلام هستند. ضمن این که؛ امام کاظم علیه السلام، از هر فرصتی استفاده کرده برای ادامه نهضت علمی پدرشان امام صادق علیه السلام و تعلیم و تربیت علما و دانشمندان استفاده می‌کردند.

با این که حقیقت امامت حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام، آشکار گردید و روز به روز بر محبوبیت آن حضرت افزوده می‌شد، اما منصور دوانیقی که به پایان عمر خود نزدیک می‌شد، چندان مزاحمتی برای حضرت فراهم نکرد،  و به جز چند بار احضار حضرت و گفتگوی نه چندان مهربانانه، فرصتی برای سخت گیری بیشتر پیدا ننمود.

دوران سیاه حکومت ۲۲ ساله منصور دوانیقی، با مرگ او به پایان رسید و فرزندش محمد، معروف به مهدی، بر کرسی خلافت نشست. خلافت مهدی عباسی ابتدا با استقبال مردم مواجه شد، زیرا او بلافاصله پس از روی کار آمدن، تمام زندانیان سیاسی را آزاد کرد و همه اموال منقول و غیر منقول مصادره شده توسط را، که اسامی آن ها معلوم بود، به صاحبانش برگرداند، و بقیه را نیز بین مسلمانان تقسیم کرد. او در ساله آغازین حکمرانی اش، توانست آزادی، امنیت و رفاه اجتماعی را برای مردم فراهم کند، و همین امر باعث رضایت اجتماعی و رونق اقتصادی در جامعه اسلامی گردیده بود. اما متاسفانه این وضعیت ادامه پیدا نکرد، و آثار و نتایج درخشانی که انتظار می‌رفت به بار ننشست، و مهدی عباسی نیز، بساط می‌گساری و عیاشی را به راه انداخت و در این زمینه حتی از گذشتگان خود نیز پیشی گرفت و در حد افراط به خوشگذرانی پرداخت، و برای تامین هزینه های گزاف این عیاشی ها، دستور مصادره اموال و افزایش میزان دریافت مالیات از مردم را صادر کرد.

وی نه تنها به نصایح خیر خواهان توجه نمی‌کرد، بلکه صدای آن ها را درگلو خفه می‌کرد و چون شیعیان و علویین و طرفداران اهل بیت (ع) را مزاحم عیاشی ها و مخلّ حکومت فاسد خود می‌دانست، دستور داد آن ها را دستگیر و زندانی کنند، و لذا در اندک زمانی، مجددا زندان ها از مخالفین پر شد. در همین دوره، مهدی عباسی چندین بار، برای امام کاظم علیه السلام مزاحمت هایی ایجاد کرد و حتی دوبار نیز ایشان را به زندان انداخت، ولی هر بار پس از مدت کوتاهی، حضرت را آزاد کرد.

پس از مرگ مهدی عباسی، هادی عباسی که جوانی خام، خوش گذران و عیاش بود، بر مسند خلافت نشست. ناپختگی و بی تجربگی این جوان عیاش، که از حکومت و سیاست هیچ نمی‌دانست از سویی، و سخت گیری و سرکوب مخالفان به پیروی از پیشینیان از سوی دیگر، باعث ظهور جنبش ها و نهضت هایی در شهرهای مختلف قلمرو عباسیان گردید. از جمله؛ قیام حسین بن علی، از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام در مدینه بود، که با طرفدارانش توانستند بر فرماندار مدینه پیروز شده و اختیار این شهر را به دست گیرند.

حسین بن علی به همراه سیصد نفر از یارانش، عازم حج گردید، اما در محلی به نام « فخ »، بانیروهای حکومت عباسی روبرو شدند، و در جنگی نا برابر، اکثر آن ها به شهادت رسیدند، که در تاریخ از آن ها به «شهدای فخ» یاد می‌شود، و بقیه یا به اسارت گرفته شدند و یا از مهلکه گریختند. پس از پایان نبرد، هنگامی که سرهای شهدای فخ را برای هادی عباسی بردند، طی اظهاراتی تاکید کرد که؛ منشأ همه این فتنه ها، موسی بن جعفر است و سوگند یاد کرد که ایشان را به قتل خواهد رساند. انتشار این خبر، ترس و دلهره زیادی، در بین شیعیان و یاران حضرت، ایجاد کرد، اما ایشان فرمودند: از ناحیه او گزندی به من نخواهد رسید، و چنین نیز شد، چون قبل از این که بتواند اقدامی نماید، از دنیا رفت.

پس از مرگ هادی، هارون الرشید بر تخت خلافت نشست، هارون که بسیار زیرک و با هوش بود، توانست با درایت خاصی به اداره امور بپردازد. او در سال های اول خلافتش، سختگیری و مزاحمتی برای علویین و خاندان عصمت نداشت، تنها دو سه بار امام کاظم علیه السلام را برای گفتگو به بغداد احضار کرد. اما گذشت زمان و تسلط وی بر اوضاع، تعاملش با علویین و خاندان عصمت تغییر کرد، و اقدام به بازداشت و زندانی کردن و احیانا کشتار آن ها نمود.

گزارش های ناروا و سعایت های بی جا علیه امام کاظم علیه السلام به هارون، و محبوبیت و مقام علمی و معنوی آن حضرت، به تدریج خلیفه عباسی را متقاعد کرد، که خطر واقعی برای حکومت و خلافتش، امام علیه السلام می‌باشد. با این که هارون الرشید بیش از خلفای دیگر عباسی به مقام والای حضرت و بزرگی و عظمت ایشان اعتقاد و باور داشت، اما طبق گفته خودش به مأمون؛ «الملک عقیم»؛ یعنی؛ حکومت پدر مادر نمی‌شناسد، تصمیم گرفت؛ امام کاظم علیه السلام را از مردم دور سازد. لذا در سفری که هارون به مدینه داشت، دستور داد حضرت را دستگیر و در بصره زندانی کنند. پس از یک سال، حضرت را از بصره به بغداد منتقل و در زندان های متعدد به بند کشیده و در نهایت  به طور سفارشی به سندی بن شاهک سپرد. او نیز حضرت را در بدترین وضعیت، در سیاه چال انداخت و انواع اذیت ها و آزارهای جسمی و روحی را بر ایشان اعمال نمود و نهایتا با دستور هارون الرشید، ایشان را، با خرمای مسموم، به شهادت رساند. حرم مطهر امام کاظم علیه السلام در بغداد است.

نجف علی حسن زاده

                                                                                                                                                               مشهد مقدس – شهریور ۱۴۰۲

 

       امام کاظم علیه السلام در یک نگاه

نام: موسی؛

کنیه: کاظم، صالح، صابر، امین؛

لقب: ابوالحسن، ابوابراهیم، ابوعلی؛

پدر: امام صادق علیه السلام؛

مادر: حمیده، که به ایشان حمیده مصفاه و ام حمیده نیز گفته اند؛

تولد: هفتم صفر سال ۱۲۹ هجری قمری در روستای « ابواء» بین راه مکه و مدینه؛

خلفای دوره امامت: منصور دوانیقی، مهدی، هادی و هارون الرشید؛

شهادت: بیست و پنجم رجب سال ۱۸۳، در سن ۵۴ سالگی در بغداد، توسط هارون الرشید؛

مرقد: شهر کاظمین در نزدیکی بغداد؛

فرزندان پسر: علی، احمد، محمد، حمزه ، ابراهیم، عباس، زید، اسماعیل، قاسم، عبدالله، جعفر، حسین، عبیدالله، فضل، اسحاق، حسن و حسین؛

فرزندان دختر: فاطمه معصومه، فاطمه صغری، رقیه، حکیمه، لبابه، زینب، خدیجه، ام جعفر، علیه، حسنه، ام سلمه، میمونه و ام کلثوم.

وزن 550 گرم
ابعاد 24 × 16.5 × 2 سانتیمتر
نویسنده

نجف علی حسن زاده

ناشر

حکمت گستر

شابک

978-622-91606-1-9

نوع جلد

شومیز

قطع

وزیری

تعداد صفحه

367

0
    سبد خرید
    سبد خرید شما خالی استبرگشت به فروشگاه